عراقي، فخرالدين (610-688ق / 1213-1289م)، عارف، شاعر.
شيخ فخرالدين ابراهيم بن بُزُرجمهر همداني فراهاني، مشهور به عراقي.
در كُمجان (كُميجان از توابع اراك امروز) زاده شد. خاندان او همه اهل علم بودند.1 در پنج سالگي به مكتب رفت و در مدت 9 ماه حافظ قرآن مجيد شد. گويا صوتي خوش و بياني نافذ داشت، به گونهاي كه هرگاه قرآن را به آواز حزين ميخواند، هر شنوندهاي را بي طاقت ميكرد.2 پس از آن به تحصيل علوم روي آورد، چنان كه گويند در هفده سالگي در بعضي از مدارس مشهور همدان به افادت مشغول بود.3 بنابر برخي روايات روزي سرگرم درس در مدرسه بود كه جماعتي از قلندران، غزل خوانان و سماع كنان به مدرسه درآمدند. با شنيدن غزل آنان انقلابي در عراقي پديد آمد و پس از آنكه قلندران راه اصفهان را در پيش گرفتند، عراقي كتابها را به دور انداخت و همسفر آنان شد.4 صاحبان بعضي از روايات نيز عراقي را مريد مستقيم شهابالدين عمر سهروردي (د 632ق / 1236م) شمرده و آوردهاند كه شهابالدين به سبب گستاخي شاگردش از او رنجيد و او را براي تأديب به هندوستان نزد شيخ بهاءالدين زكريا مولتاني (د 666ق / 1268م) فرستاد.5 در آنجا به سلك مريدان بهاءالدين زكريا پيوست و از وي خرقه گرفت. سپس بهاءالدين دخترش را به نكاح او درآورد و عراقي از اين پيوند صاحب پسري به نام كبيرالدين شد. پس از 25 سال بهاءالدين او را خليفة خود خواند.6 چون مشايخ آن ديار با وي سازش نداشتند، از آنجا به قصد حج بيرون آمد و به عمّان و بحرين رفت و از آنجا به ديار روم شتافت و به خدمت شيخ صدرالدين قونيوي (د 673ق / 1274م) رسيد.7 در قونيه، چنان كه نوشتهاند، فُصوصالحِكَم محييالدين بن عربي (د 638ق / 1240م) را در مجلس درس آن استاد شنيد و در اثناي آن لمعات را نوشت. هم در آنجا معينالدين پروانه (د 675ق / 1276م) وزير سلاجقه، مريد عراقي شد و خانقاهي براي وي ساخت.8 افزون بر اين، عراقي در قونيه با بزرگان تصوف كه در آن شهر گرد آمده بودند، مانند جلالالدين محمد مولوي* (د 672ق / 1273م)، شمسالدين مارديني و سعيد فرغاني و جز آنان معاصر و معاشر بود و مولوي توجه خاصي به وي داشت.9 پس از مرگ معينالدين پروانه، عراقي به مصر رفت و سلطان مصر به سلك مريدان او درآمد. سپس رهسپار شام شد و 6 ماه در آنجا به سر برد. سرانجام در 687 يا 688ق / 1288 يا 1289م بيمار شد و پسرش را بر بالينش خواند و به او وصيت كرد و سپس درگذشت.10 پيكرش را در صالحية دمشق به خاك سپردند. از آثارش ميتوان ديوان شعر شامل حدود 5000 بيت در انواع شعر منظومة ده نامه يا عشاق نامه شامل 10 غزل و 10 مثنوي و رسالة لمعات را كه از نفيسترين كتابهاي متصوفه به شمار ميرود و بر آن شروح متعددي نوشتهاند، ياد كرد.11 عراقي از محييالدين عربي، احمد غزالي*، سنايي غزنوي*، عطار نيشابوري*، فردوسي*، ابوسعيد ابوالخير* و باباطاهر همداني* متأثر بود. عبدالرحمان جامي* در اشعة اللمعات، حافظ شيرازي*، شيخ محمود شبستري* در گلشن راز، فرّخي يزدي* و فخرالدين مزارعي نيز از او تأثير پذيرفتهاند.12 مهمترين ويژگي زبان عراقي، سادگي، رواني و طبيعي بودن آن است. او مانند مولوي و بسياري از شاعران عارف مسلك بيش از لفظ به معنا توجه داشت.13 اشعار عراقي با مرور زمان به دورترين نقاط شبه قاره رخنه كرد و بسياري از شاعران و عارفان مشهور شبه قاره در اشعار فارسي، اردو و پنجابي خود به وي تأسي ميجستهاند. از اين گروه ميتوان به خواجه ميردرد دهلوي (د 1199ق / 1785م)، سيدعلي حيدر ملتاني (د 1177ق / 1763م)، پير مهرعليشاه گولروي و علامه اقبال لاهوري اشاره كرد.14
مآخذ: