عطار نيشابوري (ح 540- ح 617ق / 1145-1220م)، شاعر، نويسنده و عارف نامآور ايران.
فريدالدين محمد بن ابوبكر ابراهيم عطار كدكني نيشابوري معروف به شيخ عطار1 در قرية كدكن در نزديكي نيشابور زاده شد و ظاهراً تا پيش از حوادث تركان غُز در نيشابور زندگي ميكرد.2 پدر و مادرش تا پايان جواني وي حيات داشتهاند و هردو تا حدّي اهل زهد و پارسايي بودهاند. خود وي مانند پدر، پيشة عطاري داشت و در داروخانه اش به طبابت مشغول بود. او با آسودگي تمام در كودكي و جواني با دانش و ادب آشنايي يافت، چنان كه نشانة معرفت به قرآن، حديث، فقه، تفسير، طبّ، نجوم، كلام و ادب در آثارش مشهود است.3 در موسيقي نيز دستي داشت. او مسلماني معتقد و ظاهراً از اهل سنّت بود. به پيامبر اكرم (ص) ارادت ميورزيد و خلفاي سه گانه را مدح ميگفت. با اين حال به خاندان رسالت، به ويژه حضرت علي (ع) و امام حسين (ع) احترام ميگذاشت و در فضيلت آنان اشعاري سرود.4 او مردي محقق بود و از تاريخ آگاهي داشت، چنان كه در مثنوياتش از احوال بزرگان تاريخ ايران مانند سلطان محمود غزنوي* (حك 389-421ق / 999-1030م)، خواجه نظامالملك طوسي* (د 485ق / 1092م)، امير نصر بن احمد ساماني* (حك 301-331ق / 914-943م)، سنايي* (د 535ق / 1141م)، فردوسي* (د 411 يا 416ق / 1020 يا 1025م) و ديگران حكايتهاي فراواني به دست ميدهد.5 به رغم آنكه از فيلسوفان بيزار بود و آنان را نقد ميكرد، در حكمت طبيعي و الهي قوي دست بود. به تتبّع احوال و جمع اقوال مشايخ صوفيه و گردآوري حكايت اين طايفه اشتياقي وافر داشت.6 در ميان عرفا و مشايخ صوفيه كه در آثارش از آنان به نيكي ياد كرده است، به ابوسعيد ابوالخير* (د 440ق / 1048م) ارادت بيشتري ميورزيد.7 قسمتي از عمرش را به رسم سالكان طريقت در سفر گذراند و از مكّه تا فرارود بسياري از مشايخ را زيارت كرد.8 جامي او را از مريدان شيخ مجدالدين بغدادي (د 607 يا 616ق / 1210 يا 1219م) مشهور به خوارزمي از تربيتيافتگان شيخ نجمالدين كبري* (د 618ق / 1221م) دانسته است.9 به قول دولتشاه سمرقندي، عطار در پيري هنگامي كه بهاءالدين ولد، پدر جلالالدنين بلخي در نيشابور به خدمت او رسيد، نسخهاي از اسرارنامة خود را به فرزند او كه كودكي بيش نبود، هديه داد.10 سرانجام به گفتة بيشتر تذكرهنويسان به دست يكي از كفّار مغول كشته شد. مزارش در نزديكي نيشابور باقي است.
كلام او ساده، روان و خالي از هر نوع آرايش و پيرايش است.11 مهمترين ويژگي عطّار در اين است كه تمام آثار او به تصوّف اختصاص دارد و در مجموعة آثار شعري او حتي يك بيت نيست كه رنگ عرفان نگرفته باشد. زبان شعر عطار در قياس با سنايي نرمتر و تا حدودي به زبان گفتار نزديكتر است. صنعت بر شعر او غلبه ندارد.12 غزلهاي او سرشار از شور و شوق است و از اين لحاظ مقدمة پيدايش غزلهاي مولوي است. آربري[1] بر اين اعتقاد است كه بسياري از اشعار ديوان عطّار از اصالت تمام بهره دارد و تأثير و نفوذ او در غزلسرايي مولوي مسلّم است.13 از آثار مسلّم عطار ميتوان به ديوان قصايد و غزليات؛ مختارنامه (مجموعة رباعيات)؛ مثنوي اسرارنامه؛ مثنوي مقامات طيور (منطقالطير)؛ مثنوي خسرونامه، الهينامه؛ مثنوي مصيبتنامه و تذكرةالاوليا در نثر را نام برد. جواهرنامه و شرح القلب نيز از آثار مسلم و گمشدة عطار هستند كه همواره در جستجوي آنها بودهاند.14
مآخذ:
[1]. Arberry
ابوالقاسم رادفر