بازگشت به فهرست مقالات الف
اصطلاحنامه. گنجواژه يا اصطلاحنامه، مجموعه اصطلاحات يك رشته است كه ميان آنها روابط معنايي، ردهاي، و سلسله مراتبي برقرار شده و توانايي آن را دارد كه موضوع آن رشته را با همه جنبههاي اصلي و فرعي و وابسته، بهگونهاي نظاميافته و بهمنظور ذخيره و بازيابي* اطلاعات و مقاصد جنبي ارائه دهد (4: ذيل واژه؛ 16:7؛ 45:10).
اصطلاحنامه برابرنهاده فارسي واژه انگليسي تزاروس[1] است كه ريشه در زبان لاتيني باستان دارد و بهمعناي گنجينه، ذخيره، و مجموعه بهكار ميرود. ريشه اصلي اين واژه از اصطلاح يوناني تزاروس[2] گرفته شده است (12: ج 3، ذيل واژه) و در زبان فارسي به اشكال مختلف ديگري همچون گنجواژه، واژگاننامه، واژهنامه، و تزاروس نيز بهكار رفته است.
بر اساس رهنمود نظام جهاني اطلاعات علمي (يونيسيست)[3] اصطلاحنامه از نظر وظيفه و كاركرد، ابزار كنترل واژهها بهمنظور برگرداندن زبان طبيعي مدارك يا استفادهكنندگان به زبان مقيد است و از نظر ساختار، واژگان كنترلشده و پوياي زمينهاي خاص از دانش بشري است كه براي ذخيره و بازيابي اطلاعات آن حوزه بهكار ميرود (62:2).
اهداف. اصطلاحنامه داراي هدفهاي اساسي زير است: 1) نماياندن ساختار زمينه معيني از دانش چنانكه هم نمايهساز و هم جستوجوگر بتوانند از گستره آن زمينه و ارتباط ميان مفاهيم آن با انديشههاي مرتبط آگاهي يابند؛ 2) ارائه اصطلاحات استاندارد در زمينهاي معيّن؛ 3) برقراري نظام ارجاعات ميان اصطلاحات و ردهبندي اصطلاحات بهصورت سلسله مراتبي؛ 4) تأكيد بر توجه به نوشتهها و نيازهاي اطلاعاتي استفادهكنندگان بالفعل و بالقوه نظام (65:2)؛ و 5) تعيين اصطلاحات مجاز و مشخص كردن حدود معاني اصطلاحات بهمنظور ايجاد هماهنگي در نمايهسازي.
تاريخچه. استفاده از كلمه تزاروس، با مفهومي كم و بيش امروزي، نخست در سال 1852 با انتشار كتاب >اصطلاحنامه لغات و عبارات انگليسي<[4] اثر پيترمارك روژه[5](1779-1869) آغاز شد. هدف اين كتاب صرفاً ارائه سياهه الفبايي سادهاي از واژهها نبود، بلكه كمك به افرادي بود كه قصد يافتن اصطلاحات دقيق براي بيان انديشههاي خود داشتند (11: ج 30، ص 417). اصطلاحنامه روژه در واقع نوعي ردهبندي اصطلاحات است كه نمايهاي الفبايي نيز در پي دارد و ارزش آن در شيوه ارتباط دادن مفاهيم به يكديگر با توجه به معاني متفاوت آنهاست (2: 62-63). اما كاربرد لفظ تزاروس مربوط به دايرهالمعارفي در قرن سيزدهم و سپس در قرن شانزدهم در زبان يوناني و لاتيني است.
از اوايل قرن بيستم با پيشرفت علم اطلاعرساني و شواهدي كه دلالت بر نارسايي روشهاي قراردادي بازيابي اطلاعات داشت، اصطلاحنامه بهعنوان ابزاري فني كه ميتوانست با دقت بيشتري اطلاعات مورد نياز را در هر زمينه بازيابي كند، مورد توجه خاص قرار گرفت. در واقع، با تحولي كه در سازماندهي اطلاعات بهوجود آمد، در فرايند نمايهسازي*، بهويژه نمايهسازي همارا*، بهكار گرفته شد.
در سال 1951، هانس پيتر لون[6] تحت تأثير روش اصطلاحنامه روژه درصدد برآمد تا كلماتي را كه از نظر مفهومي با يكديگر مرتبط بودند، دستهبندي كند. نخستين اصطلاحنامه به اين شكل براي نمايهسازي مدارك شيمي و مهندسي شيمي تهيه گرديد. در همان اوان، اصطلاحنامه ديگري در مؤسسه اطلاعات فني خدمات نظامي در دست تهيه بود كه در سال 1960 به سرانجام رسيد. اين دو منبع كه سرآغاز توسعه ساير اصطلاحنامهها محسوب ميشد، موقعيت اصطلاحنامه را در كنترل واژگان نظامهاي ذخيره و بازيابي امروزي استحكام بخشيد (64:2). تحول در زمينههاي مختلف علمي اين باور را در ميان متخصصان اطلاعرساني پديد آورد كه از اصطلاحنامه ميتوان براي نشان دادن گستره و ساختار سلسله مراتبي هر علم نيز استفاده كرد و در طبقهبندي منابع از آن بهره گرفت. به همين منظور، طي دهههاي اخير در حوزههاي مختلف علوم، اصطلاحنامههاي بسياري تدوين شده و بهمنظور قانونمند كردن اصطلاحنامهنگاري دستورالعملهايي تهيه و ارائه شده است. در سال 1974 سازمان بينالمللي استاندارد، نخستين استاندارد بينالمللي تهيه اصطلاحنامه را منتشر كرد. يونسكو در سال 1976 >راهنمايي براي تهيه اصطلاحنامههاي چندزبانه< را ارائه داد و در سال 1979 نيز ويرايش دوم آن را منتشر ساخت. >اصطلاحنامه يونسكو<[7] در فاصله سالهاي 1972 و 1975 بر اساس راهنماييهاي يونيسيست تدوين شد و نخستين انتشار آن در سال 1976 به زبان انگليسي صورت گرفت. ويرايش جديد آن در 1995 منتشر گرديد كه در آن، زبانهاي اسپانيولي و فرانسوي نيز به توصيفگرهاي انگليسي افزوده شده است.
اصطلاحنامه در زبان فارسي. متون مرتبط فارسي را ميتوان به دو گروه تقسيم كرد؛ يكي آنچه درباره اصطلاحنامهنگاري تهيه شده است و ديگري اصطلاحنامههايي كه به فارسي تأليف يا ترجمه شده است. از نوع اول شايد بتوان نخستين نوشته فارسي درباره اصطلاحنامه، يعني قواعد و قراردادهاي ساختن اصطلاحنامه را نام برد كه در سال 1350 توسط گيتي هندسيافشار ترجمه شده است. دستور ساختن واژهنامه استانداردهاي بينالمللي نيز مشتمل بر قواعد اصطلاحنامهسازي است كه در سال 1357 توسط پرويز مهاجر ترجمه شده است. راهنماي تهيه و گسترش اصطلاحنامه يكزبانه (1365) نوشته درك آوستين و پيتر ديل، ترجمه عباس حُرّي سومين اثر از اين نوع است كه بر اساس استاندارد سازمان جهاني استاندارد (ايزو 2788) تهيه شده و هماكنون مورد استفاده اصطلاحنامهنگاران است.
از مقوله دوم، در سال 1374اصطلاحنامه فرهنگي فارسي "اصفا" از سوي شوراي علمي اصطلاحنامه، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي در مقولههاي فرهنگيِ آموزش و پرورش، ارتباطات، اقتصاد، جامعهشناسي، جغرافيا، روانشناسي، و كتابداري به زبان فارسي انتشار يافت. از سال 1375 اصطلاحنامههاي ديگري نيز به زبان فارسي ترجمه يا تدوين شده است كه به ترتيب تقدم زماني عبارتند از: 1) اصطلاحنامه نما(1375) ترجمه اسپانيز ـ نظام مبادله اطلاعات علمي و فني ـ كه از سوي مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران منتشر شده است؛ 2) اصطلاحنامه فرهنگ، ارتباطات، اطلاعات (1375)، برگرفته از اصطلاحنامه يونسكو، گردآوري جين آچيسن[8] ترجمه عباس حرّي و عبدالحسين آذرنگ؛ 3) اصطلاحنامه فلسفه اسلامي (1376) تدوين شوراي علمي اصطلاحنامه، به سرپرستي محمد هادي يعقوبنژاد؛ 4) اصطلاحنامه علوم قرآني (1376) تدوين حوزه علميه قم، دفتر تبليغات اسلامي؛ و 5) اصطلاحنامه بينالمللي توسعه فرهنگي (1377)، از يونسكو، ترجمه عباس حُرّي.
ساختار اصطلاحنامه. در هر اصطلاحنامه، اصطلاحات به دو گروه بسيط و مركّب تقسيم ميشوند.
بر اساس استاندارد بينالمللي ايزو 2788 قاعده كلي درباره اصطلاحات، آن است كه بهصورت بسيط يا تكواژهاي بهكار روند و اصطلاحات مركّب به اجزاي بسيط و ساده تجزيه شوند؛ به استثناي مواردي كه در درك مفهوم، اختلال ايجاد گردد (24:3). اصطلاحنامههايي كه از واژههاي مركّب به وفور استفاده ميكنند، طبيعتاً بسيار گسترده خواهند شد. چون افزايش يا كاهش اصطلاحات مركّب با وسعت واژگان نسبت مستقيم دارد، بهمنظور اجتناب از گسترش بيرويه اصطلاحنامه از دو روش عاملبندي (تجزيه اصطلاح به عناصر معنايي مجزا) بهره گرفته ميشود، كه يكي عاملبندي معنايي[9] و ديگري عاملبندي نحوي[10] است (53:10).
در عاملبندي معنايي اصطلاحاتي را كه نشاندهنده مفهومي پيچيده است ميتوان با استفاده از عناصر سادهتر يا عناصر تشكيلدهنده تعريف آن، بيان كرد، و هريك از اين عناصر را براي بيان مفاهيم مختلف و در تركيبات ديگر بهكار برد. مانند: دماسنج، كه ميتوان با استفاده از تركيب سه اصطلاح بيان كرد: دما& سنجش &ابزارها؛ و حال آنكه عاملبندي نحوي، درباب اصطلاحات مركبي بهكار ميرود كه از لحاظ شكل به اجزاي جداگانه بخشپذير باشند و هر يك را بتوان مستقلاً بهعنوان يكي از اصطلاحات نمايهاي به كار برد. مانند: درختكاري، كه به شكل درختها& كشت بيان ميشود (29:1). مزيت تجزيه واژهها در شكلگيري اصطلاحنامهاي كوچكتر و سادهتر متجلي ميشود. به اين ترتيب، اصطلاحنامه از جامعيت بيشتري برخوردار خواهد بود، گرچه مانعيت آن كاهش مييابد (53:10).
حدود و دامنه معنايي اصطلاح با استفاده از تعاريف، عبارات توضيحي، يا نشانهها صورت ميگيرد.
روابط ميان اصطلاحات. ويژگي ذاتي اصطلاحنامه، توانايي تعيين و نمايش روابط معنايي ميان واژههاست (34:3). اين روابط ممكن است يكي از اين سه نوع باشد:
الف) رابطه هم ارزي[11] كه ميان اصطلاح پذيرفتهشده و اصطلاح پذيرفتهنشده برقرار ميشود، مانند اصطلاح "جامعهشناسي" به جاي "علمالاجتماع"؛ ب) رابطه سلسله مراتبي[12] كه بيانكننده رابطه اعم و اخص ميان مفاهيم است كه در واقع، اصطلاحنامهها را از واژهنامههاي متداول متمايز ميكند (19:7)، مانند رابطه ميان دو اصطلاح "زيستشناسي" و "جانورشناسي"؛ و ج) رابطه همبسته[13] كه رابطهاي است ميان دو اصطلاح كه نه اعضاي يك مجموعه همارزند و نه ميتوان آنها را در سلسله مراتبي واحد قرار داد، اما چنان به يكديگر وابستگي معنايي دارند كه وجود يكي ديگري را نيز به ذهن متبادر ميكند، مانند دو اصطلاح "اسب" و "سواركاري".
نمايش روابط اصطلاحنامهاي. چهار روش اساسي نمايش اصطلاحات را ميتوان چنين برشمرد: 1) نمايش الفبايي، كه در آن، اصطلاحات از نظمي الفبايي پيروي ميكنند و معمولاً حاوي تمام اصطلاحات پذيرفتهشده و پذيرفتهنشده است (61:1)؛ 2) نمايش نظاميافته، كه در آن، اصطلاحات در مجموعهها و گروههاي همموضوع دستهبندي شده و در واقع فهرستي ردهاي ـ الفبايي را تشكيل ميدهند. اصطلاحنامههاي نظام يافته به سه گروه عمده تقسيم ميشوند: الف) گروههاي عمده موضوعي؛ ب) ردهبندي چهريزهاي؛ و ج) ردهبندي غيرچهريزهاي؛ 3) نمايش ماشيني سلسله مراتبي، كه طي آن، اصطلاح مرجح در بافت كامل سلسله مراتب با نظم الفبايي مرتب ميشود. در اين روش اصطلاحاتِ رأس در يك نظم الفبايي مجزا (يعني اصطلاح رأس به همراه سلسله مراتب اصطلاحات مرجح ذيل آن) مرتب ميشوند. به همين ترتيب، اصطلاحات مرجّحِ ذيل اصطلاحات رأس نيز، در رديف سلسله مراتبي خود بهصورت الفبايي منظم ميگردد. مانند اصطلاحنامه اينسپك[14] (77:3)؛ و 4) نمايش ترسيمي[15] ، كه در آن اصطلاحات نمايهاي و روابط متقابل آنها به شكل تصاوير دو بعدي منعكس ميگردد (70:1). كاربرد عمده اين روش، نمايش روابط چند سلسله مراتبي است (:11 ج 30، ص 449). نمايش ترسيمي به سه نوع عمده تقسيم ميشود: )1 ترسيم درختي؛ 2) ترسيم پيكاني؛ و 3) ترسيم واژهنگاشتي يا نمودار جعبهاي[16] .
مديريت اصطلاحنامه. در تدوين و نگهداري اصطلاحنامه بررسي مسائل اصطلاحشناسي امري اجتنابناپذير است. ميزان همارزي اصطلاحات، ميزان واژههاي پيشهمارا و پسهمارا، و تعيين توضيحگر براي كلمات متشابه و استعارات از جمله مسائل مهم اصطلاحشناسي است. بررسي و تحليل اين موارد سبب حل مسائل و سهولت سازگاري يا يكپارچگي در زبان نمايهسازي ميگردد (31:7-32).
فرايند مديريت اصطلاحنامه متشكل از دو بخش تهيه و توسعه از يك سو و نگهداري و استمرار از سوي ديگر است. تهيه و توسعه ناظر بر مسائلي چون سياستگذاري و روش تدوين اصطلاحنامه است. بر اساس استاندارد سازمان جهاني استاندارد (ايزو 2788) دو روش در تدوين اصطلاحنامه پيشنهاد شده است:
1. روش قياسي. در اجراي اين روش، اصطلاحات طي مرحله مقدماتيِ نمايهسازي از مدارك استخراج و توسط گروهي از متخصصان بررسي ميگردد. اين افراد نخست به تعيين اصطلاحاتي ميپردازند كه نمايشگر عامترين مقولهها هستند و سپس ساير اصطلاحات را بر اساس روابط منطقي ميان آنها در اين مقولهها جاي ميدهند. به اين ترتيب ساخت مقولهها از عام به خاص پيش ميرود و كنترل واژگان در مرحلهاي صورت ميگيرد كه مقولهها تعيين شده باشند.
2. روش استقرايي. در اين روش، اصطلاحات جديد به محض حضور در مدرك، براي ورود به اصطلاحنامه پذيرفته ميشوند. كنترل واژگان از آغاز صورت ميگيرد و هر اصطلاح به محض ورود، عضوي از يك يا چند مقوله عامتر تلقي ميگردد كه در مرحله مقدماتي به صورت موقت ايجاد شده است. بنابراين، اصطلاحنامه از خاص به عام پيش ميرود (1: 78-79).
وجه مشترك روشهاي مختلف تدوين اصطلاحنامه، استفاده از شوراي سرپرستي و مديريت در تدوين اصطلاحنامه است (95:6). كليه فعاليتهايي كه منجر به تدوين اصطلاحنامه خواهد شد زير نظر هيأتي مركب از متخصصان موضوعي و اطلاعرسانان و مشاوران انجام ميگيرد. اين هيأت معمولاً با عنوان "شوراي تدوين اصطلاحنامه" شناخته ميشود و مسئوليت مديريت فرايند تدوين و توسعه اصطلاحنامه را برعهده دارد.
نگهداري و استمرار اصطلاحنامه ناشي از پويايي زبان است. اصطلاحات جديد پيوسته در حال افزايش است، واژههاي كهن در حال كسب معاني جديدند، و تعدادي نيز كاربرد عمومي خود را از دست ميدهند و اصطلاحنامه ناگزير از قبول اين دگرگونيهاست (106:6). بنابراين، مجموعه دگرگونيها و تجديد نظرها در اصطلاحنامه ممكن است براي افزودن اصطلاحات جديد، حذف توصيفگرهاي منسوخ، و يا تجديدنظر و اصلاح در اصطلاحات رخ دهد.
به منظور جلوگيري از آشفتگي در فرايند نمايهسازي و كاوش اطلاعات، حضور مديريتي آگاه براي هدايت و هماهنگي اين امر اجتنابناپذير است (145:3). وظيفه اصلي اين مديريت، سياستگذاري و هدايت نقطهنظرهاي گوناگون درباب افزودن، حذف، يا اصلاح اصطلاحات است (17:5). علاوه بر اين، كنترل و نظارت پيوسته و مستمر بر واژگان و ارائه توصيههاي لازم در مورد اصطلاحات جديد كه توسط نمايهسازان و پژوهشگران ساخته ميشود، از جمله وظايف مديريت اصطلاحنامه است (107:8).
ارزيابي اصطلاحنامه. اصطلاحنامه را ميتوان نخست از طريق نقد و بررسي كيفي ارزيابي كرد و ويژگيهايي را كه وجود آنها در هر اصطلاحنامه جامع ضروري است سنجيد؛ از جمله اينكه :
ـ آيا اصطلاحنامه داراي مقدمهاي دقيق و مناسب است كه در آن حدود، دامنه، و ويژگيهاي خاص آن بيان شده باشد؟
ـ آيا نشانههاي مناسب در اصطلاحنامه وجود دارد؟
ـ آيا مفاهيم و اصطلاحات مبهم روشن شده است؟
ـ آيا همه ارتباطات متقابل ميان اصطلاحات به درستي برقرار شده است؟
علاوه بر ارزيابي كيفي اصطلاحنامه، برخي آزمونهاي آماري نيز به منظور سنجش اصطلاحنامهها ارائه شده است. بهطور مثال، كوچن[17] و تالياكوتزو[18] تعدادي از واژههاي كنترل شده را از ديدگاه "نسبت پيوستگي"[19] يا ارتباط، و "ميزان دسترسي" مورد بررسي قرار دادهاند. نسبت پيوستگي يا ارتباط عبارت است از نسبت ارجاعهاي متقابل اصطلاحات (يا ارجاعهاي دوسويه) به تعداد كل اصطلاحات موجود در واژگان كنترلشده. ميزان دسترسي عبارت است از تعداد متوسط ارجاعهايي كه اصطلاحات مرجح دريافت ميكنند. بهعنوان مثال، "ميزان دسترسي" معادل عدد 923/2، بيانگر آن است كه بهطور متوسط، به هر اصطلاح در واژگان حداقل سه اصطلاح ديگر ارجاع داده شده است. اين معيارها ميزان ارتباط ميان اصطلاحات را نشان ميدهد (155:8).
اندازهگيريهاي مبتني بر شمارش در سال 1976 گسترش بيشتري يافت. نسبت پيوستگي با فرمول b-ab تعريف ميشود، كه در آن حرف a تعداد توصيفگرهاي مجزا يا منفرد (توصيفگرهايي كه با هيچ توصيفگر ديگري مرتبط نيستند) و حرف b تعداد كل توصيفگرها در واژگان است. هر چه فاصله ميان a و bكمتر باشد، كيفيت اصطلاحنامه بالاتر خواهد بود. معياري ديگر نيز براي "سنجش پيوستگي" ارائه شده كه ارزش عددي 2 تا 5 را توصيه ميكند. بديهي است كه زيان افزايش تعداد ارجاعهاي هر توصيفگر، منافع آن را تحتالشعاع قرار ميدهد (156:8). در حال حاضر، "ميزان دسترسي" كوچن و تاليا كوتزو "نسبت توانمندي"[20] تعبير شده است. در اين زمينه، معيارها و آزمونهاي ديگري نيز ارائه گرديده است كه عمدهترين آنها عبارتند از:
1. نسبت تعادل. در اين روش نسبت اصطلاحات نامرجح به اصطلاحات مرجح در مجموعه اصطلاحات محاسبه ميشود. اين معيار ملاك توانمندي اصطلاحات مدخل است. نتيجه آرماني توصيهشده آن است كه: فاصله ميان واژههاي مدخل و توصيفگرها ترجيحاً كمي بيشتر از عدد 1 باشد.
2. نسبت تقابل. در اين روش ميزان دوسويگي روابط اعم، اخص، و همبسته بررسي ميشود.
3. تصريح[21] . اين معيار را با معادله b-ab نمايش ميدهند كه در آن حرف a نماينده تعداد توصيفگرهايي است كه بهسبب فقدان يادداشت دامنه، توضيحگر، و روابط سلسله مراتبي، مبهم و نامشخص هستند و حرف b نشانگر تعداد كل توصيفگرها در مجموعه اصطلاحات است.
4. انعطافپذيري. در اين روش نسبت كلمات در توصيفگرهاي چندكلمهاي، كه ممكن است در واژگان بهصورت اصطلاح مرجح يا غيرمرجح آمده باشند، سنجيده ميشود. در اين خصوص، ميزان 6/0 و بيشتر از آن، مطلوب ارزيابي شده است.
5. سطح پيشهمارايي. عبارت است از تعداد متوسط كلمات در هر توصيفگر. پيرامون اين تعداد در اصطلاحنامههاي انگليسي و فرانسوي بين 5/1 تا 2 و در اصطلاحنامههاي آلماني بين 1/1 تا 2/1 برآورد شده است.
6. حدود و دامنه گروههاي اصطلاحات. گروه، عبارت است از دستهها و ردهها در هر اصطلاحنامه. اين معيار تعداد اصطلاحات مندرج يا سياههشده در گروههاي اصطلاحات و در واقع، اندازه گروههاي اصطلاحات را مورد بررسي قرار ميدهد. در اين روش، براي هر گروه تعداد 30 تا 40 اصطلاح پيشنهاد شده است.
سنجش و آزمون واقعي و آرماني براي يافتن پاسخ به اين پرسشهاست كه آيا اصطلاحات در تبيين و تعيين مفاهيم مدارك يا درخواست مراجعان، به حد لازم و كافي تخصصي هستند؟ چه ميزان ابهام در پايگاه اطلاعاتي وجود دارد؟ و نهايتاً اصطلاحنامه به چه ميزان در ارائه اصطلاحات مورد نياز براي انجام جستوجويي ويژه موفق بوده است؟ (155:8-157).
رايانه و اصطلاحنامه. در تهيه خودكار اصطلاحنامه فنون آماري يا زبانشناسي رياضي جايگزين فرايند عمل هوشمندانه انسان ميشود. تاكنون استفاده از فنون خودكار در تهيه اصطلاحنامه، كاربرد منظمي به شكل عملياتي نيافته است. در توليد خودكار اصطلاحنامه به جاي كاربرد اصول معناشناختي در برقراري ارتباط ميان اصطلاحات نمايهاي، از روشهاي آماري استفاده ميشود. به اين ترتيب، رايانه بهمنظور تهيه خوشههايي از اصطلاحات وابسته برمبناي واژههاي همايند كه از پيكره متن حاصل آمدهاند، برنامهريزي ميشود (61:3). در اينجا فرض بر اين است كه واژههايي كه به كرّات در حوزه موضوعي خاصي، كنار هم در اسناد ظاهر ميشوند، داراي ربط معنايي هستند.
اصطلاحنامههايي كه به شكل خودكار تهيه شدهاند بر دو گونهاند: 1) اصطلاحنامههايي كه از طريق پردازش متن پيش از مرحله كاوش بهوجود ميآيند، كه بهعنوان "اصطلاحنامه دروني"[22] تهيه ميشوند؛ و 2) اصطلاحنامههايي كه ملزم به محاسبه پيوند و ارتباط اصطلاحات مقدم بر مرحله كاوش نيستند. در اين فرايند، واژههاي مرتبط با مدرك بازيابيشده در هنگام جستوجو در پايگاه اطلاعاتي، منبع تدوين اصطلاحنامه هستند. به اين ترتيب، تنها واژههايي كه بارها در اطلاعات بازيابيشده ظاهر ميگردند، براي تهيه اصطلاحنامه درنظر گرفته ميشوند. هدف اين گونه اصطلاحنامهها بهبود عملكرد بازيابي از طريق جايگزين كردن اصطلاحات در خوشههاي مناسب است. ماهيت نامتجانس اين خوشهها احتمالاً بيشتر سبب افزايش جامعيت ميشود و مانعيت مورد غفلت قرار ميگيرد (61:3).
نرمافزار مديريت اصطلاحنامه[23] . اين نرمافزار براي پشتيباني در تهيه و تدوين هوشمندانه اصطلاحنامه طراحي شده است (9: ج 51، ص 389) و در موارد ذيل كاربرد دارد:
الف. انتخاب اصطلاحات. در انتخاب خودكار اصطلاحات، سياههاي از لغات موجود در عنوان، چكيده، و متن منابع اطلاعاتي تهيه ميگردد. به اين ترتيب، سياهه رتبهبنديشده از واژهها و عباراتي كه بارها مورد استفاده قرار گرفته فراهم ميآيد (3: 123-124).
ب. ايجاد ساختار اصطلاحنامه. استفاده از نرمافزار مديريت اصطلاحنامه اين مقولهها را تحقق ميبخشد: 1) امكان توسعه ساختار اصطلاحنامه را فراهم ميآورد (111:8)؛ 2) نمايش خودكار روابط متقابل در اصطلاحنامه را امكانپذير ميسازد (146:3)؛ 3) امكان ترسيم روشهاي گوناگون و نوين در نمايش اصطلاحنامه را پديد ميآورد؛ و 4) توليد ابزارهاي چاپي (111:8) و تهيه خودكار ارجاعهاي متقابل براي نمايههاي چاپي را ممكن ميسازد (11: ج 30، ص 456).
ج. مديريت نگهداري و استمرار اصطلاحنامه. كاربرد نرمافزار در نگهداري و استمرار اصطلاحنامه شرايط ذيل را فراهم ميآورد: 1) توانايي كنترل سازگاري و قابليت دسترسي به اصطلاحات را افزايش ميدهد؛ 2) روزآمد نگاه داشتن اصطلاحنامه را از طريق افزودن اصطلاحات جديد، اصلاح واژهها، و حذف اصطلاحات منسوخ تسهيل ميكند؛ 3) امكان بررسي صحت موضع واژههاي پيوندخورده به اصطلاحات حذف يا اصلاح شده در واژگان (خصوصاً كنترل ارجاعها) را آسان ميسازد؛ 4) به نگهداري سوابقي از تاريخچه اصطلاح كمك ميكند؛ و 5) روزآمد سازي اصطلاحنامه با سرعت، كارآيي بيشتر، و هزينه كمتر صورت ميپذيرد (11: ج 30، ص 456).
د. استفاده از نرمافزار در كاربرد اصطلاحنامه. نرمافزار مديريت اصطلاحنامه در مرحله كاربردي نيز داراي مزاياي زير است: 1) امكان قرار گرفتن واژگان را به عنوان ميانجي در امر نمايهسازي و كاوش فراهم ميآورد (111:8)؛ 2) امكان ماشينخوان كردن اصطلاحنامه بهمنظور دسترسپذير ساختن آن جهت مراجعه فوري استفادهكننده در مكالمات پيوسته را فراهم ميآورد؛ 3) باعث بهينهسازي خودكار راهبرد كاوش ميشود؛ و 4) كاوشهاي مرتبط با رابطه سلسله مراتبي را هدايت ميكند (11: ج 30، ص 456).
نرمافزار مديريت اصطلاحنامه از امكان تعيين صحت ارتباطات در اصطلاحنامه از نظر معناشناسي برخوردار نيست و اين عمل هنوز هم تنها از عهده انسان ساخته است (9: ج 51، ص 390).
مآخذ: 1) آوستين، درك؛ ديل، پيتر. راهنماي تهيه و گسترش اصطلاحنامه يكزبانه. ترجمه عباس حرّي. تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالي، مركز اسناد و مدارك علمي ايران، 1365؛ 2) حريري، مهرانگيز. "اصطلاحنامه در نظام ذخيره و بازيابي اطلاعات (1)". اطلاعرساني. دوره ششم، 1 و 2 (1361):60-67؛
3) Aitchison, Jean; Gilchrist, Alan. Thesaurus Construction: A practical Manual. 2nd. ed. London: Aslib, 1990; 4) ALA Glossary of Library and Information Science. S.V. "Thesaurus"; 5) Batty, David. "Thesaurus Construction and Maintenance: a Survival Kit". Database, 12 (1989): 13-18; 6) Borko, Harold; Bernier, Charles L. Indexing Concepts and Methods. New York: Academic Press, 1978; 7) Chamis, Alice Yanosko. Vocabulary Control and Search Strategies in Online Searching. New York: Green Wood press, 1991; 8) Lancaster, F.W. Vocabulary Control for Information Retrieval. Virginia: Information Resources Press, 1986; 9) Milstead, Jessica L. "Thesaurus Management Software". Encyclopedia of Library and Information Science. Vol. 51, PP. 380-390; 10) Pollitt, A.S. Information Storage and Retrieval Systems: Origin, Development and Application. Chichester: Ellis Horwood, New York: Halsted Press, 1989; 11) "Thesaurus". Encyclopedia of Library and Information Science, Vol. 30, PP. 417-456; 12) Webster's Third New International Dictionary of the English Language. Vol. 3, S.V. "Thesaurus".
نرگس نشاط؛ مازيار اميرحسيني
[1]. Thesaurus
[2]. Thةsauros
[3]. United Nations World Science Information System(UNISIST)
[4]. Thesaurus of English Words and Phrases
[5]. Peter Mark Roget
[6]. Hans Peter Luhn
[7]. UNESCO Thesaurus
[8]. Jean Aitchison
[9]. Semantic factoring
[10]. Syntactical factoring
[11]. Equivalence relationship
[12]. Hierarchical
[13]. Associative relationship
[14]. INSPEC
[15]. Graphic display
[16]. Terminographs, box- chart
[17]. Kochen
[18]. Tagliacozzo
[19]. Connectedness ratio
[20]. Enrichment ratio
[21]. Definition
[22]. Internet Thesaurus
[23]. Thesaurus Management Software
بازگشت به فهرست مقالات الف