بازگشت به فهرست مقالات الف
اطلاعسنجي[1] . براي اصطلاح اطلاعسنجي تعاريف متعددي ارائه شده كه از آن ميان به موارد زير ميتوان اشاره داشت: "اطلاعسنجي حوزهاي است كه در آن جريان گردش و رفتار اطلاعات تحليل و اندازهگيري شده و روابط كمّي آنها معيّن ميگردد". تعريفي ديگر، اطلاعسنجي را "فراهم آوردن دادههاي مطمئن براي تحقيق و توسعه؛ سياستگذاري و برنامهريزي؛ و سنجش عمليات سازمانها، طرحها، برنامهها، و فعاليتها" ميداند (466:5) و برخي نيز مطالعه كمّي الگوهاي حاكم بر مواد چاپي شامل مدلهاي كمّي مربوط به پايگاههاي اطلاعات كتابشناختي، تحليل آماري محتواي پيامها، توزيع پيامهاي موجود در مجموعه دادهها، و الگوهاي ناظر بر استفاده از اين پيامها را اطلاعسنجي دانستهاند (7: ذيل واژه).
تاريخچه. اطلاعسنجي را حاصل تحوّل در حوزه اطلاعرساني و شاخههاي آن از يك سو، و توجه به سنجش كمّي متداول از دهه 1960 از سوي ديگر ميدانند.
در اوايل دهه 1920، براي اولين بار اصطلاح "كتابشناسي آماري" براي روشهاي كمّي سنجش و ارزيابي خدمات كتابخانه بهكار رفت (466:5). در سال 1946 در نخستين كنفرانس اَسليب*، رانگاناتان واژه كتابخانهسنجي*[2] را براي استفاده از روشهاي كمّي در سنجش اداره و خدمات كتابخانه پيشنهاد كرد. در سال 1969، پريچارد واژه كتابسنجي*[3] را به مفهوم "مطالعه كميتپذير فرايند ارتباطات مكتوب" بهكار برد. در دهه 1960، بهويژه در اروپاي شرقي، واژه علمسنجي[4] به مفهوم "سنجش فرايند عمليات اطلاعاتي"[5] رايج بود، امّا اين واژه در آن منطقه به معني "سندپردازي" و "فعاليتهاي مربوط به كنترل اطلاعات" به كار ميرفت. دو واژه علمسنجي و كتابسنجي همچنان با معنايي كموبيش مشابه بهكار ميرفت تا اينكه در سال 1979 پروفسور اُتو ناكه[6] واژه اطلاعسنجي را پيشنهاد كرد. اين پيشنهاد از سوي فدراسيون بينالمللي سندپردازي (فيد)* مورد استقبال قرار گرفت و كميتهاي نيز با همين نام تشكيل گرديد تا در مورد تعريف و حدود و ثغور اين حوزه علمي مطالعه كند. در 1980، فيد ايجاد يك كميته اطلاعسنجي را به تصويب رساند؛ و طرحي براي بررسي جنبههاي مهم و موقعيت اطلاعرساني بينالمللي، بر اساس روشهاي رياضي و آمار ارائه كرد. اين طرح، شامل نكات و مراحل زير بود: 1) تشكيل همايشي بينالمللي درباره اطلاعسنجي؛ 2) وضع استاندارد و ارائه تعريف براي پژوهشهاي اطلاعسنجي؛ 3) ارتباط طبقهبندي دهدهي جهاني با پژوهش در اطلاعسنجي؛ 4) تهيه برنامه درسي مشروح براي آموزش و تربيت متخصصان اطلاعسنجي؛ و 5) پيشبرد همكاريهاي بينالمللي براي پژوهش در زمينه اطلاعسنجي. سرانجام كميته مديريت اطلاعات فيد[7] در 1980 براي اطلاعسنجي كميتهاي تشكيل داد و دبيرخانه آن در آلمان در "مؤسسه اطلاعسنجي بيلهفلد"[8] تعيين گرديد (44:2).
قلمرو اطلاعسنجي. اطلاعسنجي دانش نوپايي است كه از حوزههاي علوم رايانه، ارتباطات، و فنآوري رسانهها و نظامهاي هوشمند بهره گرفته و با فنآوري اطلاعات در هم آميخته است. آنچه در اطلاعسنجي حائز اهميت است تحليلهايي است كه از رفتار اطلاعات بهعمل ميآيد. اطلاعسنجي حوزهاي است كه در آن، گردش و رفتار اطلاعات تحليل و اندازهگيري شده و روابط كمّي آنها تعيين ميگردد. اين سنجش حالتي پويا و مستمر دارد و طي آن، دگرگونيهايي كه پيوسته در ميزان تأثير اطلاعات پديد ميآيد ارزيابي ميشود (467:5).
بهسبب ماهيت كمّي اطلاعسنجي، اين شاخه علمي از سنخ رياضي و فراتر از محدوده اطلاعات است. به بياني ديگر، اين علم حاوي نظريههاي مربوط به اطلاعات درباره علم اطلاعرساني است كه به روش علمي و با كمك ابزارهايي كه از رياضيات، فيزيك، علوم رايانه، و جز آن به عاريت گرفته عمل ميكند (192:1).
رابطه اطلاعسنجي با علمسنجي و كتابسنجي. گذشته از مشابهتها و ابهامهايي كه درباره اهداف و قلمرو و مقولههاي اطلاعسنجي، علمسنجي، و كتابسنجي وجود دارد، در مورد ارتباط اين علوم با يكديگر نيز نظرهاي متفاوتي ارائه شده است. گوركووا[9] و بروكس[10] اطلاعسنجي را مقوله فراگيري ميدانند كه كتابسنجي و علمسنجي را نيز دربر ميگيرد. اما راسل معتقد است كه علمسنجي را بايد از اطلاعسنجي جدا دانست. به نظر وي، علمسنجي زمينهاي براي بهكارگيري فنون اطلاعسنجي و كتابسنجي است، اما تنها عامل نيست. علمسنجي متوجه جنبههاي كمّي حوزه مطالعاتي مشخصي است، و حال آنكه اطلاعسنجي و شاخه آن، كتابسنجي، ناظر بر سنجشهاي كمّي فعاليتها و فرايندها در تمام حوزههاي مربوط به قلمرو فعاليتهاي انساني است (407:6).
به نظر اِگِه[11] نيز اطلاعسنجي دو مقوله كتابسنجي و علمسنجي را دربر ميگيرد. چنانچه اطلاعات مضبوط مورد استفاده قرار گيرند، زمينهاي فراهم ميشود كه بتوان در مورد چگونگي بهكارگيري و نيز كاربران اين اطلاعات، مطالعاتي به عمل آورد. اين مطالعات به بررسيهاي كمّيتپذيري منجر ميگردد كه "كتابسنجي" خوانده ميشود. در اين مطالعات ميتوان به رابطه دروني ميان عناصر اطلاعاتي و نيز ميان كاربران پرداخت كه از مصاديق آن، تحليل استنادي و بررسيهاي مربوط به اشتراك تأليف[12] است. اين مقوله را "علمسنجي" ميخوانند (37:3). مورالز[13] بيشتر به جنبههاي كاربردي اطلاعسنجي اهميت ميدهد و معتقد است كه اطلاعسنجي نوعي فعاليت علمي در اطلاعرساني است، و بنابراين، بخش جداييناپذير علم اطلاعرساني است (45:2).
خلاءهاي موجود در اطلاعسنجي. به نظر محققان، در اطلاعسنجي خلاءهايي است كه عمدهترين آنها را ميتوان چنين بيان كرد:
1. فرايند توليد اطلاعات. مفهوم "فرايند توليد اطلاعات"، در واقع، شكل گسترشيافته مفهوم كتابشناسي است. در اين فرايند، يك سو مبدأ يا توليدكننده اطلاعات، و در سوي ديگر، مواد توليد شده قرار دارند. اساس نظريات در اين زمينه بر دوسويگي يعني رابطه متقابل منشاء و مواد توليد شده است. يعني، همانگونه كه نويسندهاي مقاله مينويسد، وجه ديگر اين است كه آن مقاله نيز توسط نويسندهاي نوشته ميشود. در اين رابطه دو سويه، ساز و كار هريك از دو سو به تنهايي قابل بررسي است، اما نكته قابل تأمل نوع روابطي است كه ميان آنها وجود دارد. بهطور مثال، در مقالهاي كه توسط سه نويسنده نوشته شده، به هر نويسنده 31 از امتياز مقاله تعلق ميگيرد. همين نكته ساده بر نظريه دوسويگي استوار است كه مدلهاي توليد نويسندگان (تعداد مقالات به ازاي هر نويسنده) را به مدلهاي همكاري (تعداد نويسندگان به ازاي هر مقاله) ربط ميدهد (279:4-292). هرگاه مجموعه منشاءها را با S و مجموعه مواد توليد شده را با I نشان دهيم، كاركرد (f) تابع دستگاه زير خواهد بود :
f:S → 2 I
اين رابطه نشان ميدهد كه چه منابعي كدام مواد را توليد كرده يا دربر دارند. در رابطه فوق، I 2 شامل مجموعه تمام زير مجموعههاي I است. نكته ديگر، مطالعه فرايندهاي سه وجهي توليد اطلاعات است. بدين معني كه اگر، بهطور مثال، طول مقالات در زمينهاي خاص (به عنوان تابعي از زمان) بررسي شود، مطالعهاي يك وجهي صورت گرفته است، چون فقط يك خصلت (در اينجا مقاله) در اين مطالعه حضور دارد. اما در نظامهاي معمول توليد اطلاعات دو خصلت نقش دارند؛ لذا مطالعات مربوط به فرايندهاي توليد اطلاعات را ميتوان مطالعات دوبعدي ناميد. در مورد مقالاتي كه توسط نويسنده نوشته ميشود و در نشريات به چاپ ميرسد دو منشاء و يك ماده توليد شده وجود دارد. چنين مطالعاتي را ميتوان مطالعات سهوجهي خواند. نمونه ديگري از مطالعات سه وجهي مطالعه رابطه ميان نشريات، مقالات، و مآخذ آنهاست.
تصوير1. حالتهاي متفاوت مطالعات سه وجهي
منشاء اول= S1
منشاء دوم= S2
ماده توليد شده= I
دو حالت را ميتوان براي مطالعه مقاله /نشريه/ مأخذ تصور كرد. در حالت اول دو منبع "نشريه" و "مقاله" مستقل فرض شدهاند، ولي در حالت دوم، "مقاله" بهعنوان ماده توليد شده، خود منشاء مآخذ تصور شده است (تصوير 1).
در حالتي ديگر، از يك منشاء ممكن است دو مادّه حاصل شود. بهطور مثال، مقالات ممكن است از يك سو منابعي را معرفي كنند، و از سوي ديگر از ساير منابع استفاده كنند (تصوير2).
تصوير2. حالتي ديگر از مطالعه سه وجهي
2. همپوشاني. يكي از مسائل مهم در بسياري از مقولههاي اطلاعسنجي، همپوشاني يعني فصل مشترك نسبي دو مجموعه است. اگر A و B نماينده دو مجموعه و O نشانه همپوشاني باشد، همپوشاني B نسبت به A از رابطه زير به دست ميآيد: O(B/A)=# (A ╟ B)/# A
در اين رابطه ميتوان A╟B را از نظر آماري با انتخاب نمونههاي مناسب محاسبه كرد. اما مسئله اصلي، تعريف روشن عناصر برابر است. به عبارت ديگر، اگر در كتابخانههاي A و Bكتاب يكساني وجود داشته باشد كه داراي ويرايشهاي متفاوت باشد آيا ميتوان اين حالت را همپوشاني دانست؟ چگونه ميتوان با توجه به مجموعه نشريات دو كتابخانه وقتي موجوديها متفاوت است همپوشاني را تعريف كرد؟ در پايگاههاي اطلاعاتي، همپوشاني در چه صورتي وجود دارد؟
3. تمركز و پراكنش. مقياسهاي تمركز، توابعي هستند كه درجه تقسيمات نابرابر "مواد" را نسبت به "منابع" ميسنجند. معمولا در حالت تمركز كامل، مقدار چنين تابعي برابر عدد 1 است (يعني يك منبع تمام مواد را در بر دارد). هنگامي كه عكس اين شرايط حاكم باشد (يعني تمام منابع داراي تعداد مواد يكسان باشند)، تابع تمركز برابر با صفر است. علاوه بر اين، براي داشتن يك تابع تمركز مطلوب، بايد ويژگيهاي طبيعي ديگري نيز حاكم باشد، كه اصل انتقال از آن جمله است. بر اساس اين اصل، گرفتن ثروت از يك فقير و انتقال آن به يك ثروتمند باعث افزايش تمركز ثروت ميشود.
مقياسهاي پراكنش، توابعي هستند (مانند g) كه مقدار تفاوت آنها از عدد يا (g-1) برابر با مقياسهاي تمركز است. تابع پراكنش ميتواند از تابع تمركز حاصل شود و هيچ نظريه خاص جداگانهاي براي آن لازم نيست. از نمونههاي مشهور تمركز مطلوب ميتوان ضريب تغيير r (كه برابر است باM6) و شاخص جيني (G) را نام برد. G در سال 1909 در حوزه اقتصادسنجي معرفي شد. پرات[14] نيز در سال 1976 ضريب تمركز جديد C را معرفي كرد؛ اما كارپنتر[15] نشان داد كه Cچيزي جز شكل تغييريافته كوچكي از همان شاخص جيني نيست. وي نشان داد كه در واقع رابطه زير ميان G و Cبرقرار است: C= [N/ (N-1)] G
كه در آن N برابر است با تعداد طبقات موجود در جامعه. اما چون مقدار N بسيار زياد است، رابطه فوق به صورت زير در ميآيد: C╗ G
در اطلاعسنجي ـ نظير اقتصادسنجي ـ موقعيتهاي نابرابر بسياري وجود دارد. مانند اين نظريه كه تعداد كمي از مجلات، بيشترين مقالات راجع به موضوعي خاص را دربر دارند؛ و بيشترين مجلات، داراي تعداد كمي مقاله در مورد آن موضوع هستند. همين وضع در مورد نويسندگان و آثار آنها و نيز كلمات و دفعات ظهور آنها در متن و موارد مشابه صادق است (43:3).
مباحث مرتبط با اطلاعسنجي. از جمله مباحث مهمي كه با حوزه اطلاعسنجي پيوند دارند دو مقوله "عمر مفيد" و "رمزگذاري" است.
الف. عمر مفيد. طول عمر مفيد اطلاعات و رشد آن در تمام فعاليتهاي اطلاعسنجي از مباحث مهم به حساب ميآيند كه خود نيز به دو علت زير با يكديگر ارتباط نزديك دارند: 1) روش مطالعه و محاسبه طول عمر و رشد، يكسان است؛ بدين معني كه در اعداد صحيحي از زمان (مثلا: 1، 2، 3،... واحد زماني) ميتوان با استفاده از رابطه زير نسبت تعداد مطالب در سال ِ 1+t بر تعداد مطالب در سال ِ t را بررسي و محاسبه كرد : a(t)=C(t+1)/Ć(t)
كه در آن، a رشد و C(t) نشان دهنده تعداد منابع در زمان tيا بهطور مثال، تعداد استنادها در t سال پس از انتشار اثر است. اگر در محاسبات، مقدار a بزرگتر از عدد 1 باشد (a>1 ) تشان دهنده رشد و اگر a<1 باشد حاكي از كهنگي منابع است. 2) رشد، تأثير مستقيمي بر كهنگي منابع دارد؛ يعني هرچه رشد بيشتر باشد، متون جديد سريعتر انتشار مييابند و طبعآ متون قديمي نيز با سرعت بيشتري كهنه ميشوند. براي محاسبه رشد ميتوان از فرمول زير استفاده كرد :
A(t)=eć(4)/C(t
با استفاده از هر يك از اين دو فرمول، ميتوان رشد كتابخانهها، طول عمر مواد كتابخانه، رشد جامعه علمي، و جز آن را مورد بررسي قرار داد. رشد متون در جهان بر رشد مجموعههاي كتابخانهها و نيز حجم پايگاههاي اطلاعاتي تأثير دارد. اين موضوع در مورد طول عمر اسناد و مدارك نيز صادق است. بهعلاوه، از طول عمر متون ميتوان بهعنوان معيار مهمي در مجموعهسازي كتابخانه، به ويژه در مواردي كه محدوديت بودجه و منابع مالي وجود دارد، استفاده كرد (43:3).
ب. رمزگذاري. اطلاعسنجي با زبانشناسي كمّي[16] و از آنجا با مفاهيم اصلي نظريه اطلاعات ارتباط دارد. بررسيها و محاسبات كمّي اطلاعات ميتواند در اطلاعسنجي وارد شود. رمزها كه از ابتداييترين اجزاي اطلاعاتي يعني بيتها تشكيل ميشوند، در واقع مبناي اصلي نظريه اطلاعات را تشكيل ميدهند. اهميت رمزها را ميتوان در خدمات كتابخانهها و توليد كتاب (مثلا از طريق شماره استاندارد بينالمللي كتاب*) و در بازيابي اطلاعات بهخوبي دريافت. در اينگونه رمزها بخشي از رمز را رقم كنترل[17] تشكيل ميدهد كه از اهميت فراواني برخوردار است (مثلا، جمع ارقام شماره حساب فردي پس از كسر عدد آخر (رقم كنترل)، بر عددي خاص قابل تقسيم ميشود). اين رقمهاي كنترل در شمارههاي استاندارد بينالمللي كتاب، در فنآوري صفحات فشرده، و در خارج از حوزه كتابداري، بهطور مثال در رمزهاي بانكي، مورد استفاده فراوان دارند.
در مورد بررسي متون، قانون زيپف*[18] در اطلاعسنجي كاربرد فراوان يافته و يكي از مهمترين موارد استفاده آن در نظريه فشردهسازي[19] است. در فشردهسازي متون، دانستن قاعده دقيق بسامد واژهها بر طول رمزي كه مورد استفاده قرار ميگيرد تأثير دارد و با اين آگاهي ميتوان به حد مطلوبي از فشردگي كلمات و عبارات دست يافت. فشردهسازي در بازيابي اطلاعات و در صنعت صفحات فشرده و نظاير آن موجب صرفهجويي در فضا و منابع مالي است. لذا اين امر در فنآوري چند رسانهاي* از عوامل اصلي محسوب ميشود (3: 46-47).
زمينههاي تحقيق در اطلاعسنجي. با توجه به اينكه ميان مقولههاي اطلاعسنجي، علمسنجي، و كتابسنجي مشابهتهايي وجود دارد و بعضآ خطوط مشخصي ميان اين حوزه ترسيم نشده، ناگزير ممكن است در زمينههاي پژوهشي اين حوزهها نيز همپوشاني مشاهده شود. موارد زير را ميتوان جزو حوزههاي پژوهشي اطلاعسنجي بهحساب آورد:
ـ مطالعات كمّي در مورد استفاده از كتاب، فراهمآوري، توزيع سني مدارك، و جز آن؛
ـ مطالعات كمّي در مورد امانت و گردش كتاب؛
ـ مطالعات يا تحليلهاي استنادي؛
ـ مطالعات كمّي در مورد مقالههاي نشريات (مثلا بر اساس شمول مطالب، استفاده، استنادها، و جز آن؛
ـ مطالعات كمّي مربوط به آثار نويسندگان؛
ـ مطالعات مربوط به كهنگي و پراكندگي اطلاعات (45:2)؛
ـ تجزيه و تحليل كمّي علم (مانند تعيين شاخصهاي علم و تجزيه و تحليل علوم بر اساس كشور، زبان، موضوع، و جزآن)؛
ـ وابستگي موضوعات ميانرشتهاي و درونرشتهاي برمبناي مآخذ آثار (46:2)؛
ـ ساختار موضوعات علمي؛
ـ ارزيابي تحقيقات علمي (برمبناي مؤسسات، اشخاص، كشورها، و جز آن)؛
ـ نقش مجراهاي غيررسمي ارتباطات علمي؛
ـ كارآيي نظام اطلاعرساني و توليد اطلاعات بهطور كلي (45:2).
مآخذ: 1) اميرحسيني، مازيار. "كتابسنجي و اطلاعرساني". فصلنامه كتاب. س. اول، 4 (1371): 183-؛209 2) سنگوپتا، آي.ان. "مروري بر كتابسنجي، اطلاعسنجي، علمسنجي و كتابخانه سنجي". ترجمه مهردخت وزيرپور كشميري. اطلاعرساني. دوره دهم، 2 و 3 (1376): 38-58؛
3) Egghe, leo. "Bridging the Gaps: Conceptual Discussion on Informetrics". Scientometrics. Vol.30, No.1 (1994): 35-47; 4) Idem. "A Theory of Continuous Rates and Applications to the Theory of Growth and Obsolescence Rates". Information Processing and Management. Vol.30, No.2 (1994): 274-292; 5) Rajan, T.N; Sen, B.K. "An Essay on Informetrics: A Study in Growth and Development". in Sengubta, I.N.; Kapoor, S.K. Bibliometric Studies and Current Information. Culcutta, India: Ideal Press, 1985, PP. 466-467; 6) Russel, Jane.M. "Back to the Future of Informetrics". Scientometrics. Vol.30, No.2,3 (1994): 407-410; 7) Watters, Carolyn. Dictionary of Information Science and Technology. S.V. "informetrics".
عبدالحسين فرجپهلو
[1]. Informetrics
[2]. Librametrics
[3]. Bibliometrics
[4]. Scientometrics
[5]. Infomatics
[6]. Otto Nacke
[7]. FID/IN
[8]. Billefeld Informative Institute
[9]. Gorkova
[10]. Brookes
[11]. Egghe
[12]. Co-authorship
[13]. Morales
[14]. Pratt
[15]. Carpenter
[16]. Quantitative linguistics
[17]. Check digit
[18]. Zipf
[19]. Compression theory