انجمن معارف. گروهي از روحانيان روشنفكر، متّحدان آزاديخواه، دولتمردان، و تجّار ترقيخواه براي سامان بخشيدن به وضع مدارس نوبنياد، گسترش آنها، و اشاعه فرهنگ جديد در كشور، در دهه دوم قرن چهاردهم هجري انجمني به نام انجمن معارف در تهران و تبريز تشكيل دادند.
انجمن معارف تهران. اين انجمن در سال 1315 ق. با كوشش ميرزا حسن رشديه تأسيس شد (1: ج 1، ص 262). اعضاي شناختهشده انجمن 26 نفر بودند كه در طي زمان افزايش يا كاهش مييافتند (2: ج 1، ص 268). اين انجمن در طول حيات كوتاه خود فعاليتهاي فرهنگي متعددي داشت كه موارد زير از آن جملهاند:
الف. تأسيس مدرسه. يكي از عمدهترين كارهاي انجمن، تأسيس چندين مدرسه جديد بود. نخستين مدرسهاي كه تأسيس شد مدرسه علميه بود كه دو سطح ابتدايي و متوسطه داشت. پس از آن، مدارس ديگري چون افتتاحيه، شرف، دانش، سادات، ادب، قدسيه، كماليه، سعادت، و مانند آن يكي پس از ديگري با ياري اعضاي انجمن و ديگر فرهنگدوستان تشكيل شد (1: ج 1، ص 262؛ 2: ج 1، ص 222-239). اين مدراس غيردولتي بودند و، براي تأمين بودجه آنها، از رجال كشور و ديگران اعانههايي جمعآوري ميگرديد و، بدينمنظور، انجمن صندوق مخصوصي در نظر گرفت و كمكهاي مردمي را ميان مدارس نوبنياد تقسيم كرد (1: ج 1، ص 262). تا زماني كه ميرزا عليخان امينالدوله، صدراعظم، بر سر كار بود، انجمن از حمايتهاي سياسي و مالي او برخوردار ميشد، چنانكه يكبار وي 12000 تومان و مظفرالدين شاه نيز 2000 تومان كمك كردند (2: ج 1، 188-193).
ب. نگارش كتابهاي درسي. از فعاليتهاي ديگر انجمن نگارش كتابهاي درسي براي شاگردان بود كه تا آن زمان تقريبآ سابقه نداشت. نخستين كتابي كه توسط انجمن نوشته شد كتاب شرعيات به زبان ساده بود كه توسط ميرزا يحيي دولتآبادي تأليف گرديد. هدف از نوشتن اين كتاب، گذشته از تهيه كتاب درسي براي دانشآموزان، جلوگيري از تهمتهاي مخالفان مدارس جديد بود كه اين مدارس را عاملي براي بيديني و لامذهبي معرفي ميكردند. علاوه بر آن، انجمن و مسئولان يكي از مدارس (مدرسه شرف) نيز در ماه رجب 1316 ق. حدود دويست نفر از دانشآموزان را به مجلس روضه امام جمعه تهران بردند كه اثر بسيار مثبتي بر جاي گذاشت و از مخالفتها كاست (2: ج 1، ص 214-215).
ج. تأسيس كتابخانه، دارالترجمه، و دارالتأليف. در ايّام صدارت امينالدوله، از جمله وظايفي كه براي انجمن معارف تعيين شده بود، تأسيس كتابخانه، دارالترجمه، دارالتأليف، و كلاسهاي شبانه براي بزرگسالان بود، و قرار بود براي گسترش فرهنگ جديد (تجدد)، حوزه مخصوص و وسيعي نيز تدارك شود تا دانشمندان و ميهندوستان پايتخت در آن حوزه شركت جويند و درباره مسائل سياسي و اقتصادي و فرهنگي با كمال آزادي مذاكره كنند (2: ج1، ص 221-222؛ 4: ج1، ص 371).
عزل امينالدوله (صفر 1316 ق.) فعاليتهاي انجمن را محدود كرد، اما پس از آنكه انجمن دانست كه ميرزا علياصغر خان (اتابك)، صدراعظم، با انجمن مخالفت صريح نميكند، تصميم گرفت براي انجمن نظامنامه داخلي بنويسد تا از اختلاف سليقهها جلوگيري شود، و سپس به تشكيل "كتابخانه ملي" پرداخت. بدينمنظور، مكان مخصوصي براي كتابخانه در نظر گرفته شد كه جلسات انجمن نيز در همان مكان برگزار ميشد (2: ج 1، ص 222).
اعضاي انجمن در جمعآوري كتاب براي كتابخانه از هيچ تلاشي دريغ نميكردند، چنانكه در مدت كوتاهي بيش از 1000 جلد كتاب در رشتههاي مختلف جمعآوري شد. رياست كتابخانه برعهده محمد اسماعيل خان آجودان باشي بود. اين انجمن براي تأسيس دارالتأليف و دارالترجمه نيز اقدام كرد و درصدد تشكيل شركتي براي چاپ و نشر كتاب برآمد و ميرزا محمدحسين فروغي (ذكاءالملك) و پسرش ميرزا محمدعلي خان و شيخ محمدبن عبدالوهاب قزويني (علامه قزويني) را براي اين كار به استخدام درآورد. پس از تأسيس مدرسه اكابر، رياست آن به ميرزا غياثالدين اديب كاشاني واگذار شد و كلاسهاي اكابر به فعاليتهاي فرهنگي خود ادامه دادند (2: ج 1، ص 222).
د. روزنامه معارف. انجمن، از همان آغاز، تصميم داشت روزنامهاي منتشر كند، ولي موفق نميشد. تا سرانجام مفتاحالملك، باني مدرسه افتتاحيه و عضو انجمن، اجازه روزنامه معارف را دريافت داشت. اين روزنامه به تاريخ اول شعبان 1316 ق. شروع به فعاليت كرد (4: ج 1، ص 373؛ 5: ج 2، ص 87). مطالب آن راجع به امور آموزشي بود ولي، در واقع، ارگان مدرسه افتتاحيه بود و بيشتر نظر به مخالفت با اقدامهاي فرهنگي رقيبان خود داشت.
انجمن معارف از آغاز كار، كه با شور و موفقيت توأم بود، مخالفان زيادي داشت. نخستين گروه، شامل بخشي از اعضاي هيأت مديره انجمن ميشد، زيرا اعضا ناهمگون و داراي مقاصد متفاوت و گاهي سودجويانه و جاهطلبانه بودند و به رقابت و تضعيف يكديگر ميپرداختند. گروه دوم سنّتگرايان مخالف بودند كه به متّحدان و فعاليتهاي آنان با نظر ترديد مينگريستند كه بهتدريج از مخالفتهاي آنان كاسته شد. گروه سوم طرفداران اتابك بودند كه آشكارا با گسترش فرهنگ جديد و مدارس نوبنياد به مخالفت برميخاستند و بعضي از اعضاي هيأت مديره از افراد همين گروه بودند (3: 267-279، 4: ج 1، ص 372-374).
اين عوامل، در مجموع، انجمن را به ركود و تعطيلي كشاند: نظارت انجمن بر مدارس جديد اثر چنداني نبخشيد و كتابخانه نيز تعطيل گرديد. به دستور امينالسلطان، مدرسه رشديه، كه پايگاه متجددان و آزاديخواهان بود، پس از شناسايي افرادي كه در آن جمع ميشدند و مخالف اتابك بودند برچيده شد و افراد آن يكي پس از ديگري شناسايي و دستگير و برخي نيز تبعيد گرديدند (3: 267-279).
انجمن معارف تبريز. اين انجمن نيز، همانند انجمن معارف تهران، تلاش گروهي از روشنفكران متجدد و آزاديخواه، روحانيان روشنفكر، و تجّار ترقيخواه بود كه بهمنظور تأسيس مدارس نوين و نشر معارف جديد در سال 1318 ق. در شهر تبريز تشكيل شد. اعضاي انجمن، كه گروهي از مديران مدارس نيز عضو آن بودند، براي ايستادگي در برابر مخالفان و اداره مدارس و تنظيم برنامه و اصول تدريس، جلسات منظمي داشتند كه تا 1321 ق. داير بود. در اين سال به بهانه اخراج مسيو پريم بلژيكي، آشوبي در شهر تبريز رخ داد كه بر اثر آن مؤسساتي تاراج شد و از جمله آنها مدرسه كمال با مديريت ميرزاحسن خان بود كه روزنامهاي نيز به همين نام منتشر ميكرد.
اين انجمن پس از اين واقعه مدتي از فعاليت بازماند، ولي دوباره در 1322 ق. آغاز به كار كرد و از اين سال به بعد مدارس جديدي در تبريز رو به گسترش نهاد. بنيانگذاران انجمن معارف تبريز كه 26 نفر بودند، مدتي بعد، جزو رهبران و پيشروان جنبش مشروطيت در آذربايجان شدند (3: 267-279).
مآخذ: 1) "انجمن معارف". دايرهالمعارف فارسي، ج 1، ص 262؛ 2) دولت آبادي، يحيي. حيات يحيي. تهران: انتشارات عطار، 1362؛ 3) قاسمي پويا، اقبال. مدارس جديد در دوره قاجاريه: بانيان و پيشروان. ويراسته هاشم بناءپور؛ رضا پورجوادي. تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1377؛ 4) محبوبي اردكاني، حسين. تاريخ مؤسسات تمدني جديد در ايران. تهران: دانشگاه تهران، 1370؛
5) Anwar, A. "Anjoman-E Ma aref". Encyclopaedia Iranica. Vol.2, Fascicle 1, PP. 86-88.
محمدحسن رجبي